خاک می خوریم اما، خاک نمی دهیم!

ساخت وبلاگ


احمد کسروی می‌نویسد: جنبش مشروطه را تهران آغازید و تبریز آن را

پاسداری کرد و به انجام رسانید. هر چند آدمهای کج اندیشی هنوز هم

معتقدند که مجاهدان آذربـایجان یک مشت اوباش بودند و ستارخان، آن

انسان نیـک نفس و مبـارز، راهزنـی بیش نبـود و تنهـا به خاطـر غارت و

چپاول می‌جنگید.

 

                                               *******************

   در این جا خاطره ای از ستارخان سردار غیور ایرانی را می خوانیم: 

   من هیچ وقت گریه نکردم، چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست

می خورد و اگر آذربایجان شکست مـی خورد ایـران شکست مـی خورد. 

اما زمـانـی فـرا رسید که 9 ماه در مـحاصـره بودیـم بدون آب و بدون غذا.

    از قـرارگاه آمدم بیـرون، مـادری را دیدم با کودکی که از فرط گرسنگی

بر روی زمین مـی خزید تا خوراکـی بیابـد و بخورد. عاقبـت بوته ی علفی

یافت و به آن چنگ زد و با خاک به دهان برد.

    با خود گفتم الان است که مادر کودک مرا فحش دهد و بگوید:

«لعنت به ستارخان!»


   اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: «عیبی ندارد فرزندم، خاک

می خوریم، اما خاک نمی دهیم»!

    آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد!

 

 

بلند بگو الهی شکر!...
ما را در سایت بلند بگو الهی شکر! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : transcendency بازدید : 172 تاريخ : شنبه 19 مرداد 1398 ساعت: 21:05