ملک المتکلمین به دیکتاتور حقیر چه می گوید؟!

ساخت وبلاگ

 

   من نمی‌دانم این خون فـاسد که در عروق شما جاری‌ است چقدر

عزیز است که نمی‌خواهید یک قطـره ی آن را در راه شرافت و افتخار

و نـجات وطن و بـدست آوردن آزادی بـریـزیـد، شمـا به پستـی و دون

همتـی و تحمـل ظلم چنـان عـادت کرده‌ایـد که به هر حقارتـی تن در

می‌دهید. 

   برهر فرد آزادیخواه علاقمند به مشروطه واجب است که این درخت

کهن استبداد را ریشه کن کند.

 

   پس از سخنان بی مغز و مستبدانه ی محمدعلی شاه در باغشاه

خطاب به مـلک المتکلمیـن و سایر مبـارزان، چنین گفت: «ای پادشاه

کوشش مـن برای این بود که ممـلکت ایـران از این تـاریکـی جهـل و

نادانی و فقر و پریشانی بیرون آمده در ردیف ملل بزرگ جهان جای

گیرد. سعی من برای این بود که ایران مقامی را که در تاریخ گذشته

داشته و بر جهانیان حکمفرمایی می‌کرده بدست بیاورد نه این که

دست نشانده ی اجانب شود و دیگران به آن فرمانروایی کنند» 


  «مجاهدت من بر این بود که شاهنشاه ایران در ردیف امپراطوران

جهان جا بگیرد و بر یک ملت متمدن و آگاه به مقتضیات زمان و مترقی

سلطنت کند و چون ترقی ملک و ملت جز در تحت لوای قانون و عدالت

و بسط دانش و تربیت میسر نیست و برای وصول به مدارج عالیه ی

 تمدن و هم قدم شدن با کاروان علم که دنیا را در تحت نفوذ خود قرار

داده و عنقریب عالم شرق را از انوار تابناک خود روشن خواهد نمود

راهی جز برقراری حکومت مشروطه و بسط عدالت و شرکت دادن

برگزیدگان ملت در تقدیرات خود وجود ندارد. ناچار همان راهی را که

دنیای متمدن را به این مقام شامخ علم و صنعت رسانیده در پیش

گرفتم، و این راه صواب را در مصلحت پادشاه و ملت تشخیص داده

و اگر راهی غیر از این پیش گرفته بودم و از نصایح بی خردانه ی

درباریان که جز منافع شخصی و ستمکاری منظوری ندارند و در نتیجه،

کار ملک و ملت را به این درجه از مذلت و پستی سوق داده‌اند و

اجانب را بر تمام شئون مملکت مسلط کرده‌اند پیروی کرده بودم اول  

به تو که پادشاه ایران هستی و سعادت و شقاوت ایران در درجه ی 

اول به تو متوجه است خیانت کرده بودم. زیرا اگر مملکت ایران به اوج

ترقی و سعادت نایل شود و از ترقیات محیرالعقول دنیا بهره‌مند گردد و

در ردیف ممالک راقیه قرار گیرد منافع و افتخارات آن اول متوجه شخص

تو خواهد شد.»

   سپس با دست به طرف میرزا جهانگیرخان که با لباس های پاره و

و مجروح و خون آلود در کنارش ایستاده بود کرد و چنین گفت: 

   «بدبختانه این است حاصل سلطنت و فرمانفرمایی تو بر ملت ایران

و این است حاصل قسم ‌هایی که برای حفظ مشروطیت و سعادت

ملت خود خوردی! و اما این که مرا به کشته شدن تهدید کردی و حکم

قتل مرا صادر نمودی بدان که از کشته شدن من نتیجه ‌ای عاید تو

نخواهد شد و منفعتی نخواهی برد زیرا از هر قطره ی خون من هزاران

ملک المتکلمین به وجود خواهد آمد و پرچم عدالت و مشروطیت را

خواهند برداشت.»

 

                             زندگانی ملک المتکلمین 

                            نوشته ی مهدی ملک زاده

 

 

بلند بگو الهی شکر!...
ما را در سایت بلند بگو الهی شکر! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : transcendency بازدید : 176 تاريخ : شنبه 19 مرداد 1398 ساعت: 21:05