ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند

ساخت وبلاگ
 

پیـــرم و گـاهـی دلــم یــاد جوانــی می کنـد

بلبـل شوقـم هـوای نـغمـه خوانــی می کنـد

همتـم تا مـی رود ساز غـزل گیـرد بـه دسـت

طـاقتـم اظهــار عــجز و نـاتــوانــــی می کنــد

چشمه سار طبع من دیگر نمی جوشـد ولـی

جویبــار اشـکــم آهـنـگ روانـــــی می کنــــد

مـا بـه داغ عشقبـازی هـا نشستـیـم و هنـوز

چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند

گر زمـیــن دود هــــوا گردد هـمــانــا آسمـــان

بـا همیــن نـخوت که دارد آسمــانی می کنـد

سالهـا شد رفتـه دمسازم ز دسـت امـا هنـوز

در درونـم زنــده هسـت و زنـدگانــی می کنـد

بی ثمــر هر سالــه در فـکـر بهــارانــــم ولــی

چون بهــاران می رسد با من خزانـی می کند

طفل بــودم دزدکــی پیــر و عـلیـلـم ساختـنـد

هر چه گردون می کنـد با ما، نهانـی می کند

می رسـد قـرنــی به پـایـان و سپهـر بـایـگـان

دفتــــر دوران مــا هــم بـایــگـانــی مـی کنــد

شهریــارا! گـو دل مـــا مهــربـانــان مشـکنـیـد

ور نه قـاضـی در قـضـا نامهــربانــی می کنــد


برچسب‌ها: محمد حسین بهجت, شهریار, میرحسین موسوی
+ نوشته شده در  دوشنبه پنجم تیر ۱۳۹۶ساعت 14:11  توسط بهمن طالبی  | 
بلند بگو الهی شکر!...
ما را در سایت بلند بگو الهی شکر! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : transcendency بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 0:00